ثبت شده توسط کیانا کیانی | ثبت: 2020-09-01 09:38:19.0 | ویرایش: 2021-05-19 00:36:11.0 | دسته بندی: 250k
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور در راستای وظایف سازمانی، نقشه های زمین شناسی و گزارشهای توصیفی مرتبط با نقشه ها را در مقیاس 250 هزارم تهیه نموده است. گزارش حاضر، خلاصه ای از گزارش نقشه زمين شناسي ورقه 1:250000 آمل به منظور شناخت کلی از محدوده مطالعاتی می باشد.
گزارش نقشه 1:250000 آمل
ورقه آمل با مختصات طولهای جغرافیایی 51 درجه تا 52 درجه و 30 دقیقه شرقی ، و عرضهای جغرافیایی 36 تا 37 درجه شمالی در گوشه جنوب شرقی چهارگوش آمل قرار گرفته است. از نظر تقسیم بندی های زمین شناسی اکثرا در بخش شمالی رشته کوه های البرز مرکزی واقع شده است.
چينه شناسي:
كهنترين سنگهاي منطقه با ضخامت 1600 متر در بالا آمدگي كوه كهار پيدا شده و سازند كهار (ددوال، 1967) نامبردار شدهاند. مطالعه ماسه سنگهاي سازند كهار نشان ميدهد كه باحتمال، رسوبات يك حوضه عميق هستند. در اين سازند، بيشتر شيلهاي سيلتدار نازك لايه و نيز ماسهسنگهاي ريزدانه ديده ميشوند. به سوي بالا، رنگ سبز شاخص اين سازند به تدريج قرمز و دانهها نيز درشت تر ميشوند. در بخش پائين برش الگو در كوه كهار، چند ميان لايه از دولوميتهاي زرد مايل به قهوهاي و سنگ آهك خاكستري تيره رنگ يافت ميشود. گاهي طبقهبندي متقاطع و موج نقشهاي فراوان ديده ميشود.
سازند سلطانيه از دولوميتهاي ضخيم لايه روشن، سفيد تا خاكستري-زرد تشكيل شده است كه همراه با عضو شيلي چپقلو در بخش زيرين آن (متشكل از سيلتهاي تيره، شيلهاي ماسهاي، دولوميتهاي قهوهاي و سنگ آهك)، بدون اختلاف شيب محسوس، با ناپيوستگي و همبري تند ناهمزمان، بر روي سازند كهار جاي گرفته است. در شمال باختر ليلستان و به سوي باختر، قرارگيري مستقيم شيلهاي چپقلو بر روي سازند كهار قابل مشاهده است.
سازند باروت بيشتر از شيلها و سيلت سنگهاي ميكادار قرمز تيره، بنفش و سبزرنگ گاهي داراي درون لايههاي سنگ آهك متبلور آلگدار سياه رنگ و نيز دولوميتهاي چرت و الگ و حفرهدار زردرنگ پديد آمده است كه بگونه هم شيب بر روي سازند سلطانيه جاي گرفته است. در شمال گسل مشا – فشم رخنمونهائي از آن با ضخامتهاي متغير چند ده تا چند صد متر، از ارتفاعات جنوب كوه كهار تا دره كرج و نيز پيرامون گشنادر قابل مشاهده هستند. همچنين در نواحي جاي گرفته در شمال گسل كندوان، از خاور تا باختر نقشه، رخنمونهائي از آن ديده ميشوند. رخنمونهاي سازند زاگون در نقشه، همسان سازند پيشين است و در مناطقي كه تفكيك ناپذير بودهاند. اين سازند از تناوب شيل، سيلت سنگ و ماسه سنگهاي آركوزي قرمز – بنفش ساخته شده است و بسوي بالا با پيوستگي، به تدريج تبديل به سازند لالون ميشود. بطور معمول، مرز آن در تارك بالاترين طبقه سيلت سنگ قرمزرنگ متمايز قرار داده ميشود. در دره كرج، لورنز ضخامت 350 متر را گزارش نموده است. فسيلي در اين سازند يافت نشده ولي موقعيت چينهنگاشتي آن سن كامبرين پيشين را پيشنهاد مينمايد.
سازند لالون ماسهسنگهاي قرمزرنگ آركوزي دانه متوسط سازند لالون با ويژگيهاي سنگشناسي كم و بيش ثابت ولي ضخامتهاي بسيار متغير، در همان برونزدهاي سازندهاي باروت و زاگون منطقه قابل مشاهده هستند و نشانهاي از برجستهترين دوره آواري در تاريخ چينهنگاشتي البرز به شمار ميآيند. چون اجزاء سازند كهار، ريزتر از اجزاء سازند لالون است، پيسنگ كهار به سختي ميتواند به عنوان خاستگاه اين انباشتههاي ماسهسنگي در نظر گرفته شود. ستبراي اين سازند در منطقه ددوال به 50 تا 100 متر كاهش يافته ولي به سوي خاور، ضخامت آن تا 1000 متر ميرسد. در منطقه گلاوس، اين سازند دربرگيرنده يك بخش زيرين 200 متري از ماسهسنگهاي كوارتزيتي و يك بخش فوقاني 60 متري، متشكل از شيلهاي ماسه اي قرمز با درون لايههاي كنگلومرا و ماسهسنگ است. در شيلهاي تارك سازند لالون. قالبها، اثرات و تركهاي گلي مربوطه نشانگر شرايط خيلي كم ژرفا و حتي گاهي غير دريائي هستند. شايد لايههاي كنگلومرائي داراي قلوههاي از ريوليت تجزيه شده و كوارتزيتهاي متراكم رنگارنگ در زمينه ماسهاي، از منشاء رودخانهاي باشند. در شمال سربندان و بطور معمول، در بخش بالائي سيلتي، آثار فسيلي كروزيانا، وابسته به كامبرين زيرين – مياني تشخيص داده شده است.
سازند ميلا از پنج عضو سازند ميلا در برش الگو در ميلاكوه دامغان در محدوده نقشه مرزنآباد و در رخنمونهاي از باختر دورود تا حسنكدر (دره كرج)، سه عضو زيرين شناسايي شده است. براي عضوهاي ياد شده و بر پايه تريلوبيتها، سن كامبرين مياني تا پسين در نظر گرفته شده است. اين سازند از دولوميت، دولوميت آهكي، مارن برگبرگي. سنگ آهك سفيد – صورتي، ماسه سنگ، سيلت سنگ و شيل پديد آمده است. در برداشتهاي اخير در دره كرج و خاور حسنكدر، حدود 25 تا 30 متر سيلت سنگها و شيلهاي سيلت دار سبز – زيتوني رنگ روي عضو سوم سازند ميلا و در زير سازند جيرود، به نشانه بودن عضو پنجم سازند ميلا ديده شدند و زودتر از آن، قويدل سيوكي و همكار، با مطالعه پالينومرفهاي مربوطه، سن اوردويسين را تشخيص دادهاند.
سازند لشكرك در منطقه جنوب علمكوه يك سري دولوميت، شيلهاي ماسهاي، ماسه سنگها، مارنها و سنگآهك مارني صورتي رنگ تريلوبيتدار كه بر روي سازند لالون (سازند هزار چال بالائي) و در زير سازند مبارك جاي گرفتهاند. تريلوبيتها و سيستوئيدهاي گردآوري شده تعيين سن شدهاند. تريلوبيتها به سن اوردويسين پيشين و سيستوئيدها به احتمال قوي به سن اوردويسين مياني هستند.اين سازند را در برش الگو به شش واحد اصلي بر روي هم با ضخامت 175 متر بخش كرده است. گمان ميرود كه تغييرات زياد ضخامت و رخساره سازند لشكرك به جز فرسايش پسين، بيشتر مربوط به رسوبگذاري نامنظم است. نكته شايان توجه، بي فسيل بودن به تقريب نيمه زيرين و دولوميتي سازند ياد شده است كه به احتمال زياد، قابل مقايسه با عضو اول سازند ميلا و به سن كامبرين حدس زده ميشود.
سازند جيرود با بيشترين ضخامت با تركيب ماسه سنگ ،شيل، سنگ آهك و لايه هاي فسفاتي، در نواحي دربندسر تا گرمابدر رخنمون دارد و به چهار عضو بخش شده است. در گوشه جنوب خاوري مرزنآباد نيز برونزد دارند ولي به سوي باختر، سازند دورود به تدريج بر روي بخشهاي كهنتر اين سازند بر جاي گذاشته شده است و نبود رسوبي عمدهاي وجود دارد. حدود 50 تا 60 متر ماسهسنگها، شيلها و درون لايههاي سنگآهك براكيوپوددار و نيز افق نازك گدازهبازي وابسته، به احتمال قوي، نشانگر بودن تنها عضو A (زيرين) سازند جيرود در اين منطقه هستند و چه بسا، همسان آنها در نقاطي ديگر نيز در قاعده سازند مبارك وجود داشته باشد.
سازند مبارك با بيشينه ضخامت نزديك به 450 متر در برش الگو (شمال مباركآباد) و پيرامون گردنه امامزاده هاشم رخنمون دارد كه بر روي عضو A سازند جيرود قرار گرفته است. از سنگ آهكهاي سياه رنگ فسيل و يا اينتراكلاستدار پديد آمده و در بخش پائيني آن درون لايههاي مارنها و شيلهاي سياهرنگ ديده ميشود. براي اين سازند سن كربونيفر پيشين در نظر گرفته شده است. همچنين، تناوبهاي مارن و آهك بخش بالائي سازند در جنوب مجل قابل جداسازي بودهاند.
سازند دورود در برش الگو در شمال خاور روستاي دورود، با ضخامت حدود 180 متر رخنمون دارد. بطور عمده متشكل است از ماسه سنگ، سيلت سنگ و شيلهاي قرمزرنگ گاهي داراي تناوبهاي سنگآهك مارني، كوارتزيت و كنگلومراي كوارتزيتي. در ميانههاي آن سنگ آهكهاي فوزولينيددار خاكستري رنگ با ضخامت 40 تا 50 متر، با سن پرمين پيشين ديده ميشوند. در بالا، سازند روته به گونة هم شيب بر روي آن قرار گرفته است. گاهي آثار فسيلهاي گياهي و يا به ندرت عدسي نازك زغالسنگ ديده ميشود.
سن مرز زيرين و رويي آن ثابت نيست. بخش بالايي سازند روته ناحيه الگو به احتمال زياد با بخش زيرين سازند نسن از منطقه اش در دره چالوس بالايي، تطبيق مينمايد در برخي نقاط، سازندهاي روته و نسن با تغييرات جانبي به يكديگر تبديل ميشوند. چنانكه به عنوان مثال، فونهاي ويژه سازند نسن ممكن است در بخش بالايي سازند روته نيز ديده ميشوند.
يك دوره فعاليتهاي آتشفشاني در اواسط پرمين رخ داده است كه برحسب نقاط گوناگون، به شكل درون لايه هائي در سازند دورود، بر روي آن و يا قدري بالاتر و در بين سازندهاي روته و نسن جاي گرفته است. اين واحدها از توف و اگلومراي فراوان و در شرايط خشكي پديدار شدهاند.
رسوبگذاري سازند روته، در برخي نقاط با روانههاي گدازه قليائي آتشفشاني بريده شده است. پس از آن، دير يا زود، پسروي دريا در بيشتر نقاط البرز مركزي رخ داده است. از اين رو، سطح رويي سازند روته فرسوده و كارست مانند است و گاهي بر روي آن انباشته ها و قلوههاي لاتريتي ناشي از فرسايش شديد سنگهاي آتشفشاني مزبور، در قاعده سازند نسن ديده ميشود. با احتمال، يك ايست چينهنگاري آن را به دو عضو زيرين و زبرين بخش مينمايد.
سازند اليكا با رخساره به تقريب ثابت، گسترش وسيعي در شمال ايران دارد و در منطقه مورد مطالعه، بدون اختلاف شيب محسوس، با ناپيوستگي فرسايشي بر روي سازند نسن جاي گرفته است. يك بخش قاعدهاي با ضخامت حدود 100 متر از سنگ آهكهاي مارني بيشتر نازك لايه ورقهاي و يك بخش بالائي دولوميتي زردرنگ ضخيم لايه با ضخامت متغير تا حداكثر 200 متر ديده ميشود. در سنگ آهكهاي بخش زيرين، اثرات جانواران حفار و گاهي لاملي برانشها (كلارايا) و شكم پائيان ديده ميشود.
سازند شمشك در اين ورقه نيز گسترشي چشمگير، بيشتر در شمال راندگي كندوان و غرب مرزنآباد، دارد كه با ناپيوستگي فرسايشي، اغلب بر روي سازند اليكا و يا گاهي سنگهاي قدبميتر از آن جاي گرفته است. از ماسهسنگها و شيلهاي گاهي زغالدار خاكستري تا سبز – زيتوني از منشاء نزديك به ساحل تا درياكناري پديدار شده است. تغييرات ضخامت بسيار شديد است.
در زير سازند شمشك، در برخي نقاط، گدازهها و آذر – آواريهاي مرتبط با يك تكاپوي آتشفشاني در ترياس پسين، با ضخامت چند ده متر قابل تشخيص است. حدود 30 متر آذر – آواري هاي با لايهبندي خوب را از شمال گردنه بين دره هاي نور و اليكا (شمال كمربن) گزارش كرده است و در برداشتهاي جديد در جنوب باختر معدن دونا (جنوب اليكا)، در اين افق 15 تا 30 متر اوليوين بازالت، بازالت آندزيتي و آذر – آواريها مشاهده شده است.
در البرز مركزي، در ژوراسيك مياني تا بالائي، يك پيش روي گسترده ولي نامنظم و ناهمزمان، سبب پديدار شدن محيط اغلب دريائي با رسوبگذاري كربناتها شده است. سازند دليچاي متشكل از تناوب مارن و سنگآهك، با ناپيوستگي فرسايشي بر روي سازند شمشك جاي گرفته است و مرز بالائي آن نيز ناهمزمان مينمايد. در بيشتر نقاط منطقه، كم و بيش بخشهائي از اين سازند به گونهاي پراكنده و لايههائي عدسي شكل، در زير سازند لار ديده ميشود. سازند دليچاي با ضخامت تا 88 متر و شامل تناوب مارن و سنگآهك پلاژيك آمونيت – بلمنيتدار به سن باژوسين – كالووين را گزارش نموده كه در زير سازند لار جاي گرفته است.
سازند لار را از نواحي دره لار، با ضخامتي حدود 900 متر، شامل دو واحد سنگي زيرين و زبرين گزارش نموده اند. بخش زيرين متشكل از سنگ آهكهاي نازك لايهتر خاكستري روشن با لايه بندي خوب است و در بخش بالائي سنگ آهكهاي متبلور گاهي دولوميتي ضخيم لايه تا تودهاي شكل قرمز مايل به زرد ديده ميشود. سنگهاي آتشفشاني كرتاسه زيرين (عضو يك سازند چالوس) بر روي سازند لار، با و يا بدون وجود مقداري از لايههاي گذر، سنگهاي آتشفشاني كرتاسه زيرين به ضخامت 490 متر در خاور ميانق نمايان شده و دربرگيرنده سنگهاي آتشفشاني پورفيري، دياباز پورفيري، گدازههاي آميگدالوئيدي، ولكانيتهاي اگلومرائي با سيمان آهكي – ماسهاي، شيلهاي سيلتي قرمز، لايههاي نازك سنگ آهك ماسهاي، درون لايههاي ماسهاي – سيلتي است. به خاطر رسوبگذاري يك افق عدسي شكل از سنگ آهكهاي نئوكومين با ضخامت حدود 30 متر در شرق و 50 متر در باختر روستاي تلي، در ميانههاي آن، به جز مشخص شدن محدوده سني اين واحد، امكان تفكيك آن به دو زير واحد تحتاني و زير واحد رويي وجود داشته است.
سازند تيزكوه، در برش مكارودبار (كارتيه) 85 متر ضخامت دارد و دربرگيرنده سنگ آهكهاي اربيتولينادار، سنگ آهكهاي ااوليتي، شيلهاي ماسهاي، سنگ آهكهاي ماسهاي، تناوب سنگ آهك و مارنهاي ماسهاي زرد، شيلهاي آهكي – ماسهاي است. بطور معمول سن بارمين پسين تا آپسين براي آن در نظر گرفته شده است.
سنگ آهك و مارن كرتاسه بالائي در منطقه مورد بررسي، سنگ آهكها و مارنهاي گلوبوترونكانادار كرتاسه بالائي در گوشه شمال شرقي نقشه به فراواني گسترش دارند و بطور كلي شامل يك بخش آهكي تحتاني و يك بخش مارني فوقاني هستند بخش سنگ آهك قاعدهاي به ضخامت 84 متر را اندازهگيري كرده كه تشكيل شده است از سنگ آهك ماسهاي گلوكونيتي خاكستري متوسط، سنگ آهك متراكم خاكستري روشن و سنگ آهك ماسهاي خيلي ريزدانه خاكستري روشن. بر روي آن بخش مارني – آهك با ضخامت 331 متر ديده ميشود كه پديدار شده است از مارنهاي آهكي سبز، مارنهاي مايل به سبز، درون لايههاي سنگ آهكي سخت خاكستري و سنگ آهكهاي مارني خاكستري روشن مايل به سبز، درون لايههاي نازك آهكي – مارني مايل به زرد – سفيد و در بالا، ترادفي مارني-ماسهاي خاكستري – قهوهاي روشن. بر حسب فرامينيفرهاي مطالعه شده، سنسانتونين تا كامپانين مشخص شده است.
در برش دره گلنده رود به علم ده، كه با احتمال، كاملترين برش كرتاسه بالائي در سرتاسر البرز مركزي است، در قاعده 450 متر نهشتههاي مربوطه، 40 متر سنگ آهك ديده ميشود و در طبقات بالائي بخش فوقاني مارني و سنگ آهكي، گلوبوترونكاناهاي ماستريشتين ديده و مطالعه شده است.
رشته كوههاي البرز در پايان كرتاسه، زير تأثير يك فاز جنبشي بسيار پويا (لاراميدين) قرار گرفته كه فرجام آن پيدايش ساختهاي اصلي رشته و نيز ظهور كامل رشته پالئوزوئيك مركزي آن بوده است. فرسايش شديد پيآمد آن سبب تشكيل كنگلومراهاي ضخيم سازند فاجان شده است. به سبب تغييرات رخسارهاي شديد، در سه گروه اصلي، با رخساره كنگلومرائي و رخساره نرم فرسايش ماسه اي – مارني – توفي و رخساره آتشفشاني – آذر آواري گروه بندي شدهاند. ستبراي كمي از سازند زيارت در برخي نقاط منطقه، در قاعده سازند كرج قابل مشاهده است. بطور متوسط ضخامتي 5 تا 15 متري از سنگ آهكهاي آلوئولينادار اين سازند در تنگه نساء را گزارش نموده است و نيز از محدوده گچسر تا ولايت رود، سنگ آهكهاي نوموليتي همراه با كمي مارن.
پس از لاراميدين يك تكاپوي شديد خروجي آغاز به خودنمايي ميكند كه در ميانههاي ائوسن (پس از لوتسين مياني) به نقطه اوجش رسيده و سبب پيدايش نهشتههاي توفي ضخيم و گسترده (سري سبز) سازند كرج شده است. برش الگوي اصلي در حدود 500 متري جنوب خاوري كياسر است. بر روي سنگ آهكهاي قاعدهاي (سازند زيارت)، توفها و سنگهاي آتشفشاني سازند كرج با ضخامت 3300 متر قرار گرفته است كه به ترتيب از قديم به جديد و از پائين به بالا، به شرح زير تقسيم شدهاند.
1- عضو شيل زيرين
شامل شيلهاي سيليسي تيره رنگ با درون لايههاي توف و توف سنگي. ويژگيهاي دريائي عميق را نشان ميدهند در حالي كه بقيه عضوهاي سازند كرج، از نوع رسوبات دريائي هستند.
2- عضو توف مياني
از خاكستر – توفهاي ضخيم لايه با رنگ سبز زيتوني تاسبز مايل به آبي پديد آمده كه به ندرت درون لايههاي توف بلوردار دانه درشت و شيلهاي توفي همراه آنهاست.
3- عضو شيلي آسارا
داراي ميكروفسيلهاي ائوسن مياني – بالائي هستند. از شيلهاي آهكي رس دار تيره با مقدار بيتومين قابل توجه و اغلب با آثار گياهي فراوان تشكيل مي گردند. در ميان آنها مقداري توفهاي جرياني دانه درشت و نازك لايه گسترش دارند.
4- عضو توف بالائي
بيشتر از توف بلوردار، توف شيشه اي و توف سنگي ريزدانه پديد آمده و شيلهاي توفدار به صورت درون لايه هستند. در برخي نقاط، شيلهاي ماسهاي-مارني را بطور محلي ميتوان ديد.
واحد سنگي اوليگو – ميوسن يك فاز زمين ساختي شديد در اوليگوسن پيشين، رسوب گذاري ائوسن – اوليگوسن آغازين را بريده است و انباشتههاي جوانتر را با ناپيوستگي آشكار بر روي سازند كرج جاي داده است. از سوي باختر، آخرين پيش روي دريائي سبب پيدايش چند نوار كوچك و باريك دريا شده كه در خاور، به جاده كرج – چالوس و نيز خاور وارنگهرود رسيده است. در اين حوضههاي باريك، نهشتههاي آواري سازند قرمز (اوليگو – ميوسن) و يا كنگلومرا و ماسه سنگ در برش آزادبر و يا شيل كندوان و يا سنگ آهك كندوان و غيره …، بر جاي گذاشته شده است و از سوي ديگر، تمايزي آشكار ميان آنها و شيلها و يا سنگ آهكهاي كندوان قائل نشدهاند و يا به عبارتي بهتر، همه نهشتههاي جوانتر از سازند كرج، از اوليگوسن تا پليوسن – كواترنري اين محدوده را با يكديگر مخلوط نمودهاند.
در حوضه هاي باريك ياد شده در بالا، نخست نهشتههاي اوليگو – ميوسن (واحد OM) بر جاي گذاشته شدهاند. اين واحد كم و بيش قرمز رنگ، بطور عمده از سيلت سنگ، مارن، ماسه سنگ، افقهاي كنگلومرائي و درون لايههاي سنگ آهك و گاهي گچ و به ضخامت از چند ده تا چند صد متر پديد آمده است. در برخي نقاط، درون لايههاي آهكي پرشمار دربردارنده فوناي كم عمق از فرامينيفرهاي كوچك و ميليوليد فراوان به همراه گونههاي ديگر برخورد شده است.
واحد سنگي ميوسن انباشتههاي آواري قرمز رنگ تا اندازهاي همسان سازند قرمز بالائي، به گونه رسوبات پركننده حوضههاي رسوبي، به شكل ناوديسهاي كوچك و باريكي در جنوب راندگي مشا – فشم شناخته شده اند. در شمال راندگي طالقان، شرايط به گونهاي ديگر است و از جنوب گچسر به سوي باختر و شمال باختر، تا ناريان و طالقان، ضخامتهاي شايان توجهي از نهشتههاي قرمز رنگ همسان سازند قرمز بالائي رسوب گذاري نموده است.
كنگلومراها و ماسه سنگهاي پليوسن – كواترنري
انباشتههاي كنگلومرائي و درون لايههاي ماسه سنگي پليوسن – كواترنري با ضخامت از چند ده متر و تا 80-90 متر در شرق گرآب، و كم و بيش مشابه سازند هزار دره البرز جنوبي، به عنوان انباشتههاي پاياني پركننده ناوديسها، نشانگر آخرين مرحله نهشتهگذاري در منطقه هسند كه با ناپيوستگي اغلب زاويهدار، بر روي نهشتههاي قديميتر قرار گرفتهاند.
كواترنري
انباشتههاي كواترنري منطقه مورد بررسي، به نسبت، بسيار ناجيز و كم گسترش هستند زيرا يال شمالي البرز، بيشترين بخش از شديدترين نزولات كواترنري را بخود ديده و در نتيجه، فرسايش بسيار شديدي را پشت سر گذاشته است. به علت حضور پرشمار بلنديهاي بسيار سرفراز در ناحيه، اكثر انباشتههاي كواترنري، مجالي براي رسوب گذاري پيدا ننموده و به تقريب، همه آنها به خارج از منطقه حمل شدهاند. در بقاياي ناچيز بر جاي مانده در ورقه مرزن آباد نيز تقسيمبنديهاي متداول چندان كارساز نبوده است و لذا بر روي نقشه، مجموعه رسوبات آبرفتي كهن و جديد، كولوويوم، خاكهاي بر جاي مانده، رسوبات پركننده درهها كه بخشي از آنها درياچهاي هم ميتوانند باشند، به گونه تفكيك نشده، مشخص شدهاند.
رسوبات فلات كلاردشت نيز به عنوان نهشتههاي يك درياچه قديمي شناخته ميشوند كه بوسيله تجمع آب رودخانه سرد آبرود در برابر آخرين فاز چينخوردگي تشكيل شدهاند. در رسوبات جنوب دشت نظير نيز چينهبندي متقاطع و ساختارهاي واروي، نشان از واريزه هائي دلتائي – درياچهاي دارند. وضعيت زمان يخبندان درحدود و مشابه زمان حال بوده، ولي با دماي پايينتر نامبرده دريال شمالي البرز به وجود يخ رفتهاي فراوان پي برده است و در گروه علم كوه، بزرگ ترين يخچالهاي ايران ديده ميشود. درحالي كه دريال جنوبي البرز، امروزه خط برف در ارتفاع حدود 4500 متري است و تنها در دره هاي بسيار تنگ با جهت بيشتر شمالي است كه ميتوان در تابستان، تودههاي بزرگي از برف رادر ارتفاع 3500 تا 4000 متري ملاحظه كرد.
آبرفتها، از مكارود به سوي شمال، درجاده چالوس به سرعت افزايش يافته و به ضخامتي بيشتر از 100 متر ميرسد. همچنين آبرفتهاي جوان سخت نشده بستر رودخانهها، تراورتنهاي شمالدهكده شاه پل ، واريزهها ، سنگ ريزشها ، مخروط افكنههاي آبرفتي و زمين لغزشها از ديگر نهشتههاي كواترنري هستند كه گاهي درگوشه و كنار منطقه مورد بررسي ديده ميشوند.
سنگهاي دگرگونه ناحيه علم كوه (مجموعه دگرگوني برير)
در البرز مركزي، نفوذ با توليت گرانيتي علم كوه و با توليت كوارتز مونزونيتي اكاپل، سبب دگرگوني مجاورتي سنگهاي پيرامون شده است. سنگهاي كهنتر از سازند مبارك (كربونيفر) و شايد با احتمال مقداري جيرود؟ (دونين پسين)، درمجاورتودههاي نفوذي شناخته نشدهاند. در كمپلكس برير،مجموعههاي بزرگ مرمر سفيد، همان دولوميتهاي سازند اليكا بودهاند؛ مرمرهاي متمايل به آبي – سبز روشن سازند مبارك بوده اند؛ سازندبرير در واقع به احتمال زياد همان سازند دورود دگرگون شده است؛ كنگلومراهاي با قلوههاي كوارتز و شيستهاي لكهدار فلوگوپيت – سريسيت – آلبيتدار (از سنگ مادر سيلت سنگها و گريوكها)، همان سازند شمشك بودهاند و سرانجام، توفهاي دگرگونه، هورنفلسهاي بازي (گرين شيست) و تناوبهاي توف و هورنفلسهاي بازي، در واقع رديفهاي آتشفشاني كرتاسه دگرگون شده هستند كه گاهي در آنها، درون لايه هاي مرمر و سنگ آهكهاي مرمري شده خاكستري روشن نيز ديده ميشود. به سوي خاور به تدريج از شدت دگرگونه شدن اين رديفهاي آتشفشاني كاسته شده و در شمال ناتر، درون لايههاي سنگ آهكهاي هنوز كمي متبلور، داراي فسيلهاي قابل تعيين سن بودهاند.
سنگهاي آذرين
مونزونيتها
در مرز باختري نقشه و در شمال ناريان، ، يك توده مونزونيتي را كه در سازند كرج نفوذ كرده، مشخص نموده است. در جنوب وارنگهرود نيز يك سيل مونزونيتي به عرض 350 متر (لورنز) در نهشتههاي سازند كرج نفوذ نموده است. در بررسيهاي سنگ شناختي نمونههاي مربوطه (وارنگه رود) تشخيص داده شده است. اگر چه اين مونزونيتها و نيز انواع مشابه در ورقه جنوبي در درون عضو توف بالائي جاي گرفتهاند ولي با توجه به اين كه سيل هستند و نفوذي، پس بايد در زماني جوانتر از ائوسن، و با احتمال، در اوليگوسن جايگزين شده باشند.
داسيتها
رخسارهاي استثنايي از تودههاي داسيتي نامنظم و كوچك كه در سازند شمشك نفوذ كردهاند، در نزديكي راندگي كندوان و در شمال آن، در طرفين جاده چالوس برداشت شده است. نمونههاي مربوطه در بررسيهاي ميكروسكپي، ريوداسيت و ريوليت تشخيص داده شدهاند. براي اينها نيز سن جوانتر از ائوسن و با احتمال، اوليگوسن در نظر گرفته شده است.
كوارتز مونزونيت اكاپل
در البرز مركزي، گروه علم كوه (تخت سليمان) در زون رشته مركزي پالئوزوئيك ظاهر شده است. خارج از مرز غربي نقشه، باتوليت گرانيتي علم كوه، قله هاي بلند تخت سليمان (4620 متر) و علم كوه (4840 متر) را ساخته است و خطالرأس دندانه دندانه باختر علم كوه، سيرك يخچالي شمال باختر علم كوه را احاطه كرده است. بلوكهاي فرسايش نيافته عظيمي از اين گرانيت در مورن يخچال شمال شرق علم كوه مشاهده شده است.
دايكهابه تقريب در همه سازندها، دايكها يافت ميشوند.انواع كوارتز پورفيريتها، ديابازهاي پورفيريك، لامپروفيرها، ديوريتها، اوليوين بازالتها، گابرو-ديوريتها و نيز رگههاي آپليتي تشخيص داده شده كه شرح آنها در برخي از گزارشهاي قبلي منطقه موجود است. اندكي از آنها در روي نقشه مرزنآباد قابل نمايش بودهاند.
زمينشناسي اقتصادي
منابع معدني و امكانات اقتصادي منطقه، فراوان و چشمگير است. مهمترين ماده معدني در منطقه مورد بررسي، كوارتز مونزونيتهاي اكاپل (گرانيت رودبارك) است. مرمرهاي سبز و خاكستري ناشي از نفوذ توده مزبور، به عنوان مرمريت بهرهبرداري ميشوند. در سري زغالدار اصلي سازند شمشك باضخامت تقريبي 80 متر، لايههاي قابل استخراج زغال سنگ ديده ميشود. ضخامت لايههاي زغال بطور معمول بيش از 50 سانتيمتر نيست و از معادن گاجره و اليكا و شمشك استخراج ميشود. زغال سنگ گاجره در تجزيه معلوم شده است كه به زغال سنگ قهوهاي شباهت دارد و درصد مواد فرار، بسيار بالاست و ميتوان آن را زغال شعله گازي ناميد. از معدن باختر حسنكدر و در سازند دورود (پرمين) نيز زغال سنگ بهرهوري ميشود. اين زغالها در تجزيه شيميائي داراي مقدار خاكستر بيش از انواع زغال سنگ ريسين – لياس است. مقدار كربن ثابت كمتر است و داراي ارزش گرمائي هم ارز زغال سنگ سازند شمشك است و بطور كلي يك زغال سنگ با كيفيت خوب نيست وهمراه با زغال سنگهاي گاجره براي مصارف حرارتي و پخت آهك به نساء و يا ساير نقاط برده ميشود. سنگ آهك از سازندهاي پالئوزوئيك و مزوزوئيك جنوب و شمال نساء بهرهبرداري ميشود. روستاي وله (جنوب گچسر) بر روي يك تراورتن ضخيم ولي متخلخل قرار دارد و يك چشمه گوگردي كه به يك استخر ميريزد، گچ بطور گنبدي (Diapiric) به كرات و به مقدار فراوان انبوه شده است. بيشترين مقدار گچ در خاور آزادبر يافت ميشود. در حالي كه در داخل هر يك از استوكهاي گچ، عدسيهائي به بزرگي توپ، از انيدريت ناپايدار اوليه را ميتوان تشخيص داد. تودههائي شايان توجه از گچ در خاور كندوان، باختر دهدر (ناريان رود)، باختر انگوران، خاور گچسر نيز قابل مشاهده هستند. در سازند كهار، سريسيت، بيشتر، به صورت ثانوي، به موازات لايهبندي جاي گرفته كه برخاسته از دگرگوني خفيف است. در بخش مياني برش الگو،اغلب زايش تالك فعال را ميتوان در شيلها گواه بود و گاهي تا بدان حد پيش رفته كه منجر به پيدايش لايههاي كامل تالكي قابل بهرهبرداري شده است. يك چنين معدني در يال شمال خاوري كوه كهار. در ارتفاع تقريبي بيش از 3000 متر وجود دارد. به اثراتي از موليبدن در رابطه با مونزونيتهاي دروان – كردان برخورد شده است. در جنوب گتهده و در جاي گذر گسلها، در توفهاي سازند كرج، دگرساني پيش رفتهاي صورت گرفته و لذا مقداري خاك صنعتي نيمه مرغوب به وجود آمده است. نسوز و رسوبات لاتريتي در برخي نقاط در قاعده سازند نسن، در پايه سازند اليكا و يا در ارتباط با آذر – آواريها و سنگهاي آتشفشاني زيرسازند شمشك شناخته شدهاند كه در مورد آخري، در شمال كمربن، بررسيهاي تفصيلي نيز انجام شده است. سرب در معدنهاي متروكه ناصرآباد، راشك و گورت وجود دارد. بزرگترين معدن سرب (دونا) در حدود 7 كيلومتري جنوب شرق روستاي اليكا و در دولوميتهاي سازند اليكا ظاهر شده است كه در حال بهرهبرداري است. اثراتي از فسفات در معدن متروكه جنوب دلير و نيز در شمال وليآباد شناخته شده كه بر روي اينها نيز كارهاي مطالعاتي انجام گرديده است. در سازند جيرود (عضو A تحتاني) اثراتي از فسفات قابل مشاهده است كه در جيرود در حال بهرهبرداري است. توفهاي سبز (بخصوص عضو توف مياني) سازند كرج براي سنگ لاشه به فراواني از معادن سيرا تا ليلستان بهرهبرداري ميشوند. ماسه سنگهاي قرمر سازند لالون به عنوان سنگ لاشه كاربرد دارند. باريت از معدن اليت (چاك بزه) به مقدار چند ده هزار تن در سال بهره برداري و براي فرآوري به كارگاهي در غرب جاده چالوس، در جوار دزبن آورده ميشود. دولوميت به فراواني در سازندهاي سلطانيه، اليكا و ميلا ديده ميشود. ماسه سنگهاي كوارتزيتي سفيدرنگ (كوارتزيت رأس) براي شيشه سازي، سايندهها و مصارف ساختماني كاربرد دارند. شن و ماسه، از آبرفتهاي بهم نچسبيده بستر رودخانهها به وفور برداشت ميشود.
زمین گردشگری
پرشمار چشم اندازهاي بديع، مناظر ديدني و استراحتگاههاي حاشيه جاده كرج – چالوس و ساير امكانات سياحتي از قبيل ييلاقات كلاردشت، پيستهاي اسكي ديزين، شمشك و دربندسر و پناهگاههاي كوهنوردي در مسير رودبارك به ارتفاعات علم كوه، تخت سليمان، پيازچال، حصارچال و پيتسرا، در منطقه مورد بررسي ديده ميشوند. چند صد متر شمال كهنه ده ودر حاشيه باختري رودخانه، غار يخمراد از ديگر جاذبههاي گردشگري منطقه است. بلنديهاي برفگير منطقه، سرچشمه رودها و نهرهائي هستند كه در نيمه شمالي نقشه، به سوي خزر روان هستند. رودخانههاي با جريان آب دائمي در طول سال و اختلاف ارتفاع زياد منطقه، توانائيهاي بالقوه و بسيار شايستهاي را براي توليد انرژيهاي تجديد شونده (برقابي) در منطقه پديد آوردهاند.